مومیائی ِلطف 

پایم شکسته نیست ،ولی راه بسته است
روزی دهند راه ، که پایم شکسته است

زان پیشترکه غم برسد ، فکر ِچاره کن
در نیمه های ِشب ، در ِمیخانه بسته است

ای شبنم ِسرشک ، ز افتادنت به خاک
گردِ غمی به خاطر ِآن گل نشسته است

ازشوره زار ِعمر ، جوانی چوباد رفت
پنداشتی که آهوی ِازبند جسته است

دربرگِ سبز ، چند گریزم چوبرگِ زرد؟
پیوندِ من زشاخۀ هستی گسسته است

محتاج ِمومیـــــائی ِلطفِ تو مانده ام
اکنون که درهوای ِتو بالم شکسته است

ای نور ِدیده ، مردم ِچشمم ز شوق ِتو
همچون نگاه ، برسر ِمژگان نشسته است

از خوابِ مرگ ، بستر ِراحت فکن مرا
کاین رهنورد ، بس که دویده ست خسته است

 محمّد قهرمان


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سعید عجیب ترین ها رسانه تخصصی طراحی سایت دیدگاه یک مسلمان شرکت سورنا ایده بارثاوا ديوارپوش jangol رایانه سیستم دگــمـه